16 تيم در ليگ براي نام خليج فارس- تراختور براي حيات درياچه اورميه
درست چند سال پيش بود كه موسسه نشنال جئوگرافيك واژه "خليج عربي" را داخل پارانتز كنار " خليج فارس" آورد. بعد آن روز ديگر دولتيان، دانشگاهيان ، استادان، خبرنگاران، طرفداران محيط زيست و... آرام و قرار نداشتند . تمام حرفها و نوشته ها و نگاهايشان نيز خليج فارس شده بود. فريادهاي آنها از جنس عشق به وطن نبود بلكه به خاطر كلمه پارس بود . همه چيز دور و بر ما اسم خليج فارس گرفت.
بزرگراه خليج فارس، شهرك خليج فارس، مركز سيماي خليج فارس، جام خليج فارس، هتل خليج فارس ... و بالاخره روز ملي خليج فارس در تقويم كشور. ديروز چشمانمان بر صفحه تلويزيون بود، بازيهاي ليگ برتر فوتبال ايران پخش ميشد . دو شبكه موبايل كشور ( ايرانسل و همراه اول) كورس رقابت براي نام خليج فارس گذاشته بودند و كمي آنسوتر، در ميان سرزمين سبز آذربايجان درياچه اي در حال جان دادن است. درياچه اي زنداني شده ميان سدها، اسير شده ميان ناشكريها، رنگ باخته ميان دشمنان سرزمينش.
او هر روز روزه آب مي گيرد تا در غروب آفتاب غم انگيزش با قطره آبي افطار كند تا در تاريكي شب هيچ كس صحراي تشنگي او را نبيند. درياي من . اي گنجينه اسرار سرزمينم. اي شاهد تاريخ خاك من. بي تو من كجا توانم شهرم را آدرسي دهم؟ شهر اورميه شهري است كنار؟! بايد باشي تا فرياد زنم كنار" درياچه اورميه" درياي ما نيز عاشق تراختور هست. تنها تيمي كه او را فرياد ميزند. تنها تيمي كه مثل او 8 سال در انتظار آزادي بود. درياي من هر هفته چشمانش را به سهند دوخته تا سرخي آبش را با سرخي هوادارن تراختور از ياد ببرد.
امواج هوادارانش را بر ساحل خشك شده خود بزند و شادي آنها را صداي خود كند تا در سكوت شب موسيقي خوابهاي كودكان سرزمينم باشد. درياي من. بدان كه مردان سرزمينت تو را همچون تراختور آزاد خواهند كرد تا در سهند جاني دگر گيرند و در آبي آبهايت سرمست شوند
گؤنده ر بؤلوم لر: اورمو گؤلو حاققينداNews of Lake Urmia